شعر شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)
|
|
روزی سیاه بود و دل قاصدک گرفت از غصه قلب آدمیان را ترک گرفت
باطل تمام قد مقابل حق ایستاده بود تندیس کفر و فتنه چو ره بر ملک گرفت
دیو سیاه کفر سر از پا نمی شناخت با ظلم و جور چونکه ز زهرا(س) فدک گرفت
بغض عدو به ضربت سیلی نشد تمام در کوچه اش دوباره به باد کتک گرفت
عمری نشسته بود بر سر خوان کرامتش اکنون چگونه حرمت نان و نمک گرفت
دیوار و درب و میخ و سینه زهرا(س) حکایتی است ذرات کائنات به هر نه فلک گرفت
خون می گریست چشمه ی چشم جهانیان در یک کلام غصه سما تا سمک گرفت
|
سه شنبه 91 فروردین 15 |
نظر بدهید
|
|
|
|